دریا

احساسات

دریا

احساسات

سلام....

بسه یگه اینقدر اذیتش نکن آخه.......منم این وسط چوب احمق بازیای اون و می خورم....هر کی زورش به اون یکی نمی سه سر من خالی

میکنه.....این چه تقدیریه نمی دونم.......هر جارو درست میکنم یه جا دیگه می لنگه........دیوونه شدم.......زنگ میزنه به من درد ودل میکنه

یهو عصبانی میشه یادش میره همه چی شدم عروسک خیمه شب بازی......یکم که آروم میگیرم باز یه طوری میشه چه جوری تمومش

کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟حرفام واسه خودم مهمن واسه هیچ کس ارزشی ندارم.......با هرکی به هر نحوی که حرف میزنم با خودخواهی جوابم و

میده......اون لو داده.....اون این بازی و شروع کرده حالا که خسته شده سر من خالی میکنه.....خدایا چیکار کنم......کو سرپناه؟؟؟؟

کسی و که دیوونه وار دوست دارمم حتی یه ذره ارزش برام قاعل نیست.....بخاطرش خیلی سختی کشیدم.....کتک خوردم بی آبرو شدم

تنها شدم....بی اعتبار شدم اما واسه کی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟خودم.

وقتی میشینم فکر میکنم میبینم به پوچی رسیدم.......به آخر خط به تنهایی به هیچی.......همه چی و دادم که هیچی بگیرم......خنده داره

فکرم و خواستم غلط بوووووووود......

دلم خیلی گرفته از تو وجودم گریه میکنم...........................یاعلی.

 

 

ای که از دوست نشان می طلبی

خانه دوست کجاست؟

در این عالم فانی همه دوستند

اما دوست وفادار کجاست؟؟؟؟؟؟؟

باورکردنش خیلی سخته......که از نزدیکترین دوستت بخوری.....وااااای دیگه باور خیلی چیزا

برام شده کابوس.......مگه من چیکار کرده بودم باهات؟اصلا الان چیکار کردم که میگی من کابوس

شدم.....؟خوب آره حق داری اینقدری که دورو برت  و گرفتن منم بااااید بشم کابوس..........

اما خدااااا هست.....همه میرن دنبال زندگیشون ولی خدا نمیره.....حقی که از من نا حق کردین و

پس میرم...........تو دلم آشوبه........اصلا دیگه نمیتونم نگات کنم.....اینقدر قیافت و ننه مرده

گرفته بودی که حالم داشت بهم میخورد........بابا جون هر کسی یه لیاقتی داره....

.....الهی یه وقت آب تو دلت گرم نشه ........

بگذریم روز تقاص پس دادن تو هم میرسه اما بدون واسه من دیگه مردی......

یا علی.

سلام

دیگه دلم داره میترکه.........از بس ننوشتم.

ورد زبون همه اینه که صدای من نفرتیه

ولی واسه تو عزیز من سرامد عاشقیه

دیوونه این آهنگم.....حالا روزی صد بار ین و گوش میدم اصلا متنش به حال و روزم نمی خوره فقط

آهنگش و دوست دارم......بی خیال این عشق محال......

واسه گفتن حقیقتهای زندگیم جون دادم واسه نگفتنشون همه چیزم و......اشتباه

بود.........وقتی بخوای از بدبختیات بگی و بدونی هیچ کس نمی تونه درک کنه می سوزی........

وقتی حس کنی با کشیدن اون همه زجر بازم تورو مقصر کنن دیگه هیچی ازت نمیمونه........

وجودت نابود میشه.....برای بدست آوردن چیزی که وجود نداشته همه چیزو دادی....ولی دیدی

همه چی خیالی بود.......نامردی کردن نارو زدن از شرایط سخت وزجر آور کسی سو استفاده

کردن....واسه فکرم مهلتی ندادن که سالم فکر کنه.......همه خوبی ها نابود شدن و پلیدی ها

اومدن.......تا حالا چند بار تو خودت گریه کردی که نخوای کسی بفهمه.........چند بار تو خودت

شکستی که نخوای کسی شکستنت و ببینه....اینا نوشتن و خوندنش خیلی راحته.......

اما وجود داره.....حس کردنش زجره......اگه تا حالا چیزی نگفتم واسه این بود نخواستم ضعف

نشون بدم......خیلی سخته واسه کسی شکستنت و بگی....دیشب وجودم و غم گرفته بود....

توی برزخی سوختم که واسم درست کردن........ .

یاعلی.