دریا

احساسات

دریا

احساسات

سلام........

صنما جفا رها کن کرم این روا ندارد

بنگر بسوی دردی که از کس دوا ندارد

دلم تنگه......دیشب خیلی دلم گرفته بود سعی کردم که بگم خودخواه نیستم اما انگار بی فایده

بود.......این شعرو روی آینم نوشتم.....هر وقت چشم بهش میفته تنم میلرزه......همه آزوهام با

رفتن تو مردن..........اما باید به یه روز خوب امید داشت...امیدت نا امید نشه عزیزم.................

این چند روز که آپ نکردم واسه این بود که واقعا حرفی نداشتم بزنم اینقدر همه چی عجیب

بنظرم میاد که سکوت کردم.......اون حس شیطونی و انرژی درون من مرده.........ولی هنوز

امیدم و از دست ندادم........  واسه اولین بار بهش دروغ گفتم.......نمی دونم فهمید یا

نه..............!!!واسه اینکه خیلی بهم بر خورده بود چیزی که از خواسته بود از روی علاقه نبود

نمیشد.....نتونست از احساساتم سو استغاده کنه......درسته من هنوز عوض نشدم اما عقلمم

هنوز از دست ندادم......خدارو شکر.....اما من بهت دروغ گفتم اونجوری که گفتم نشدم......اون

لحظه شاید ضعفایی که داشتم باعث شد دروغ بگم اونم واسه اولین بار.....

التماس دعا.

یاعلی.

سلام.....من  به بلاگ اسکای نقل مکان کردم......

یا علی.